فتنه و آشوب های آخرالزمان - قسمت اول

فتنه و آشوبهاى آخر الزمان    متن    26    حادثه زلزله و طلوع ستاره‏اى .....  ص : 25

                        فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 23

 [در باره هلاك ترك به وسيله باد و برف‏]

 (1) (باب پنجاه و چهارم:) كعب ميگويد: يك كشتى پر از آنها «1» وارد مى‏شود و از دجله و فرات آب مى‏آشامند و در جزيره ميروند و اهل اسلام در آن جزيره خواهند بود و تاب مقاومت آنها را ندارند آنگاه خدا برفى را كه در آن سرماى شديد و باد و يخ باشد بر آنها مسلّط ميكند تا آنها نابود شوند، بعد از آن، مسلمين بطرف ياران خود بر ميگردند و ميگويند: خدا آنها را هلاك كرد و يكى از آنها باقى نمانده و تا آخرين نفر آنها هلاك شدند.

 [حوادثى كه در فرات براى ترك پيش مى‏آيد]

 (2) (باب پنجاه و پنجم:) مكحول از حضرت محمّد بن عبد اللَّه صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود:

طايفه ترك دو مرتبه خروج ميكنند، مرتبه اول: از آذربايجان خروج ميكنند و مرتبه دوم: مالهاى سوارى خود را بفرات ميبندند و بعد از آن، تركى نخواهد بود.

سيد بن طاوس گويد: شايد معناى حديث اين باشد كه غير از آن تركها ترك ديگرى داخل فرات نشده و خلافت نخواهند كرد بلكه همان طايفه ترك هستند كه خلافت را مالك ميشوند. (3) (باب پنجاه و ششم:) يزيد بن جابر و غير او از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: طايفه ترك را دو خروج خواهد بود اول آنكه (با هر جا مصادف شوند) خراب ميكنند دوم آنكه بسوى نهر فرات سرعت مينمايند. عبد الرحمن در حديث خود

                        فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 24

از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: قربانى بزرگ خدا در ميان قوم ترك است و بعد از آنها تركى نخواهد بود.

سيد بن طاوس گويد: شايد منظور، ترك بنى عباس باشد كه مسلمان بودند، آنها كه تركى نظيرشان نبوده و قربانى بزرگى بدست آن دولت ستمكار قربانى شد.

 [جنگ سفيانى با ترك‏]

 (1) (باب پنجاه و هفتم:) أرطات گويد: سفيانى با ترك جنگ ميكند و بعد از آن بدست مهدى عليه السّلام ريشه كن خواهند شد.

 [علامت از بين رفتن سلطنت آنها]

 (2) (باب پنجاه و هشتم:) حذيفة بن يمان گويد: وقتى كه اولين (طائفه) ترك را در جزيره ديديد با آنها جنگ كنيد تا آنها را شكست دهيد يا اينكه خدا شرّ آنها را دفع كند زيرا آنها حرم را افتضاح ميكنند و آن علامت خروج اهل مغرب و از بين رفتن قدرت و سلطه آنها است.

 [راجع به صيحه ماه رمضانى كه اول آن جمعه باشد]

 (3) (باب پنجاه و نهم:) ابن مسعود از حضرت محمّد بن عبد اللَّه صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود:

وقتى كه در ماه رمضانى (صيحه‏اى) يعنى صداى شديدى «1» بوجود آمد در ماه شوال صداى پهلوانها در جنگ بلند مى‏شود و جنگ و فتنه‏هائى بپا خواهد شد و در ذى قعده قبيله‏ها متفرق ميشوند و در ماه ذى حجة و محرم خونها ريخته مى‏شود، آنگاه سه مرتبه فرمود: چه محرمى؟! هيهات، هيهات در آن موقع مردم كشته ميشوند.

ابن مسعود گويد: از آن حضرت پرسيديم: آن صيحه در چه وقتى‏

                        فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 25

خواهد بود؟ فرمود: آن صيحه در نيمه ماه رمضان در ظهر روز جمعه خواهد بود و اين حادثه وقتى پيش مى‏آيد كه شب (اول) ماه رمضان جمعه باشد، اين فتنه است كه شخص خواب را بيدار ميكند و شخص ايستاده را بزانو در مى‏آورد، در آن شب جمعه زنان عفيفه توالت كرده از خانه‏هاى خود خارج ميشوند، پس موقعى كه نماز صبح روز جمعه را خوانديد وارد خانه‏هاى خود شويد و درهاى خانه خود را قفل كنيد و پنجره (اطاق) خود را مسدود نمائيد، و خود را بپوشانيد و گوشهاى خود را ببنديد، موقعى كه آن صيحه را احساس كرديد خدا را سجده كنيد و بگوئيد: (سبحان القدوس، ربنا القدوس) زيرا كسى كه اين دستور را انجام دهد نجات مى‏يابد و كسى كه اين عمل را انجام ندهد هلاك خواهد شد.

 [حادثه زلزله و طلوع ستاره‏اى‏]

 (1) (باب شصتم:) وليد گويد: چند روزى از ماه رمضان گذشت و زلزله‏اى دچار اهل دمشق شد، و جمعيت زيادى از مردم در ماه رمضان سنه (137) هلاك شدند، چنين بلائى ديده نشده بود و آن همان زلزله‏اى بود كه در قريه (خرستا) اتفاق افتاد و ستاره دنباله دارى را در محرم سنة (145) از طرف مشرق ديدم و در همه آن محرم آن را در موقع فجر ميديديم، بعد از آن مخفى شد، آنگاه آن را بعد از غروب آفتاب در حمره خورشيد ديديم و بعد آن را در مدت دو يا سه ماه در بين مشرق و مغرب ديديم، آنگاه در مدت دو يا سه ماه مخفى شد، در مرتبه چهارم ستاره‏اى بود خفى در نزديكى جدى (نام ستاره‏اى است) بچشم ميخورد كه در دو ماه جمادى و روزهاى رجب با دوران فلك بدور جدى دور ميزد،

                        فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 26

آنهم مخفى شد، پس از آن ستاره‏اى كه صاف و روشن نبود از طرف راست قبله شام طلوع كرد كه شعله آن از طرف قبله تا آجرهاى ارمينه بود من شرح آن ستاره را براى شيخ سال خورده و ضعيفى كه در نزد ما بود نقل كردم او گفت: اين ستاره منتظر نيست. وليد گويد: در چند سال اخيرى كه از عمر ابو جعفر باقى بود ستاره‏اى را ديدم كه در مدت يك ساعت از شب بطورى دو طرف آن بهم رسيده كه نظير طوق شد.

فتنه و آشوبهاى آخر الزمان    متن    28    عمود آتشى كه از طرف مشرق ديده مى‏شود .....  ص : 28

 [علامتهاى منقرض شدن سلطنت بنى عباس‏]

 (1) (باب شصت و يكم:) كعب الاحبار گويد: علامت انقطاع خلافت بنى عباس آن قرمزى است كه در وسط آسمان ظاهر مى‏شود و آن ستاره‏اى كه از طرف مشرق طلوع ميكند و چون ماه شب چهارده نورانى خواهد بود و بعدا آن قرمزى بر طرف مى‏شود وليد گويد: از كعب بمن رسيده كه گفت: قحطى در مشرق و بلائى در مغرب و قرمزى در جوّ پيدا مى‏شود و موتى از طرف قبله انتشار پيدا ميكند.

 [ستاره‏اى كه از مشرق طلوع مى‏كند و چون شاخى منحنى مى‏شود]

 (2) (باب شصت و دوم:) جابر جعفى از ابو جعفر روايت كرده كه گفت: موقعى كه بنى عباس بخراسان برسند ستاره‏اى از مشرق در نزديكى (ذو شفا) طلوع ميكند و آن اول ستاره‏اى بود كه طلوع كرد و خدا بغرق و هلاكت قوم نوح امر كرد. و در آن وقتى كه حضرت ابراهيم را در آتش انداختند آن ستاره نيز طلوع كرد و آن موقعى كه خدا فرعون و ياران او را هلاك كرد آن ستاره نيز طالع شد. و يكى از مواقعى كه آن ستاره طلوع كرد وقتى بود كه حضرت يحيى بن زكريا عليه السّلام را كشتند.

                        فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 27

وقتى كه آن ستاره را ديديد از شر فتنه‏ها بخدا پناه ببريد و طلوع آن ستاره موقع گرفتن آفتاب و ماه خواهد بود بعد از آن طولى نميكشد كه (ابقع) «1» در مصر ظهور ميكند.

 [ستاره دم‏دارى كه در ماه صفرى طلوع مى‏كند]

 (1) (باب شصت و سوم:) ابن مسعود گويد: در ماه صفرى علامتى خواهد بود كه ابتداء ستاره دنباله دارى پيدا شود.

 [حوادثى كه در ماه رمضان و محرم واقع مى‏شود]

 (2) (باب شصت و چهارم:) مكحول از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: دو شب كه از ماه رمضانى گذشت در آسمان علامتى ظاهر مى‏شود، در ماه شوال نجات يافتن بعيد است، در ماه ذى قعده فتنه و جنگهائى خواهد شد، در ماه ذى حجه حاجى‏ها را غارت ميكنند و در ماه محرم ....

چه محرمى؟!. (3) (باب شصت و پنجم:) عبد الوهاب بن بحث گويد: از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بمن رسيده كه فرمود: در ماه رمضانى در آسمان علامتى چون عمود درخشنده يافت مى‏شود در ماه شوال بلا، در ماه ذى قعده جنگ و فتنه، در ماه ذي حجه حاجى‏ها را غارت ميكنند و محرم چه محرمى؟!. (4) (باب شصت و ششم:) ابو هريره از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: در ماه رمضانى علامتى پيدا مى‏شود و در ماه شوال گروهى ظاهر ميشوند آنگاه در ماه ذى قعده جنگ و فتنه‏هائى بوجود مى‏آيد، و در ماه ذي حجه‏

                        فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 28

حاجيها را غارت ميكنند، در ماه محرم حرامهائى حلال ميشوند، در ماه صفر زد و خوردهائى خواهد شد، بعد از آن در دو ماه ربيع قبيله‏ها بنزاع ميپردازند، بعد از آن (العجب كل العجب بين جمادى و رجب) آن موقع ناقه خفيفه‏اى بهتر است از قريه‏اى كه صد هزار نفر در آن داخل شوند.

 [صوت و ندائى كه در ماه رمضان و محرم واقع مى‏شود]

 (1) (باب شصت و هفتم:) شهر بن حوشب ميگويد: از پيغمبر خدا صلى اللَّه عليه و آله بمن رسيده كه فرمود: در ماه رمضانى صوت و صدائى بوجود مى‏آيد و در ماه شوال بلا و در ماه ذى قعده قبيله‏ها بجنگ خواهند پرداخت و در ماه ذى حجه حجاج را غارت ميكنند و در ماه محرم منادى از آسمان ندا ميكند: آگاه باشيد كه برگزيده خلق خدا فلانى است، پس (بحرف) او گوش دهيد و او را اطاعت كيد.

 [عمود آتشى كه از طرف مشرق ديده مى‏شود]

 (2) (باب شصت و هشتم:) خالد بن معدان ميگويد: بزودى عمودى از آتش از طرف مشرق ظاهر مى‏شود كه اهل زمين آن را مى‏بينند، كسى كه آن را درك كرد بايد غذاى يك ساله اهل و عيال خود را تهيه نمايد. (3) (باب شصت و نهم:) كثير بن مرّه حضرمى ميگويد: نشانى حادثه و سختى روزگار آنست كه در رمضانى علامتى در آسمان پيدا مى‏شود و بعد از آن، اختلاف در بين مردم شروع مى‏شود، اگر آن زمان را درك كردى هر چه ميتوانى طعام و غذا تهيه كن‏

فتنه و آشوبهاى آخر الزمان    متن    33    سفيانى كه داخل مصر مى‏شود .....  ص : 33

 [علامتى در زمان سفيانى دوم‏]

 (1) (باب هفتادم:) زهرى گويد: از زمان خروج و سلطنت سفيانى علامتى در آسمان ديده مى‏شود. و كثير بن مره ميگويد: من هفتاد سال است منتظر حادثه‏اى هستم كه در ماه رمضانى اتفاق بيفتد. (2) (باب هفتاد و يكم:) وليد ميگويد: قبل از خروج مهدى عليه السّلام ستاره دم دارى از مشرق طلوع ميكند كه مثل ماه شب چهارده براى مردم زمين نور ميدهد. وليد گويد:

هيچ كدام از آن قرمزى و ستاره‏هائى كه ما ديديم آن علامت نيستند، ستاره آن علامتها آن ستاره‏اى است كه در ماه صفر يا دو ماه ربيع يا ماه رجب در آفاق گردش ميكند، و پادشاه آن زمان با تركها حركت ميكند و اشخاصى با بيرقها و فولادها متابعت او خواهند كرد.

 [آفتاب دو مرتبه در ماه رمضانى خواهد گرفت‏]

 (3) (باب هفتاد و دوم:) شريك ميگويد: بمن چنين رسيده كه در ماه رمضان قبل از خروج مهدى عليه السّلام آفتاب دو مرتبه خواهد گرفت.

 [علامت هلاك بنى عباس‏]

 (4) (باب هفتاد و سوم:) كعب ميگويد: هلاكت بنى عباس در نزد شما با خوف و مصيبت واقع و ظاهر مى‏شود، ما بين بيست الى بيست و پنج ستاره است كه آنها ستاره نورانى را كه چون قمر است پرتاب ميكنند، و آن ستاره‏اى كه پرتاب مى‏شود ستاره‏اى است كه با صداى شديدى از آسمان سقوط كرده در مشرق واقع مى‏شود آنگاه مثل مار بنحوى بخود مى‏پيچد كه عنقريب دو طرف آن بهم ميرسد و در يك شب دو زلزله نحس اتفاق مى‏افتد و از آن به مردم بلاء شديدى ميرسند.

                        فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 30

 (1) (باب هفتاد و چهارم:) ابو هريره ميگويد: در رمضانى صداى شديدى شنيده مى‏شود كه اشخاص خواب را بيدار و زنان عفيفه توالت كرده را از مسكنهاى خود خارج ميكند و در ماه شوال نجات يافتن بعيد؟ است، و در ماه ذى قعده بعضى از قبيله‏ها بسوى يك ديگر ميروند و در ماه ذى حجه خونها ريخته خواهد شد و سه مرتبه گفت: محرم چه محرمى؟! آن محرم وقت انقطاع خلافت آن گروه است.

 [بلائى كه در موقع خراب شدن شام پيدا مى‏شود]

 (2) (باب هفتاد و پنجم:) عبد اللَّه بن عمر از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: مردم در يك زمانى هميشه (داراى امنيت) خواهند بود تا اينكه (سر) كوبيده شود پس وقتى كه سر يعنى شهر شام كوبيده شود مردم هلاك ميشوند، از كعب پرسيدند: كوبيدن سر يعنى چه؟ گفت: يعنى خراب شدن شام. (3) (باب هفتاد و ششم:) سعيد بن مسيب ميگويد: در شام فتنه‏اى خواهد بود كه از هر ناحيه‏اى آن را برطرف ميكنند از ناحيه ديگرى سر بلند ميكند و آن فتنه انتهاء ندارد تا اينكه منادى از آسمان ندا ميكند كه امير شما فلان خواهد بود. (4) (باب هفتاد و هفتم:) مهاجر وصالى گويد: موقعى كه فتنه مغرب بپا شد بسوى يمن حركت كنيد، چه آنكه هيچ زمينى غير از آن، شما را نجات نميدهد.

                        فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 31

 [كوه خليل ع محل امن و امان است‏]

 (1) (باب هفتاد و هشتم:) وحيد بن عطا از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: كوه ابراهيم خليل عليه السّلام كوه مقدسى است، موقعى كه نشانه‏هاى عذاب در بنى اسرائيل نازل شد خدا بموسى عليه السّلام وحى كرد كه بجهت گناهان بنى اسرائيل بكوه ابراهيم خليل عليه السّلام فرار كنيد. (2) (باب هفتاد و نهم:) كعب ميگويد: فتنه‏اى چون شب تاريك، شما را فرا خواهد گرفت كه در ما بين مشرق و مغرب خانه‏اى از مسلمين باقى نميماند مگر اينكه آن فتنه داخل آن خانه مى‏شود.

پرسيدند: آيا كسى از آن فتنه خلاص نخواهد شد؟! گفت: كسى خلاص مى‏شود كه زير سايه شاخه‏هائى كه بين او و دريا است بنشيند، او از آن فتنه سالمترين مردم خواهد بود، وقتى كه سال (122) فرار رسد اين خانه من ميسوزد، راوى گويد در همان سال خانه او سوخت.

 [رستگارترين مردم از فتنه شمشير اهل ساحل خواهند بود]

 (3) (باب هشتادم:) ضمرة بن حبيب گويد: رستگارترين مردم از فتنه شمشير و بلاء مردم ساحل و حجازند. (4) (باب هشتاد و يكم:) شخصى كوفى بنام (مسافر) از على عليه السّلام روايت كرده كه فرمود:

مؤمنى كه خواب باشد از آن فتنه نجات مييابد. و در روايتى است كه پرسيدند: منظور از خواب چيست فرمود: كسى كه در آن فتنه سكوت كند و چيزى از آن را ظاهر نكند.

                        فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 32

 [يكى از علائم ظهور مهدى عليه السلام آن است كه زمين لشكر صخرى را فرو مى‏برد]

 (1) (باب هشتاد و دوم:) جراح ميگويد: صخرى بسوى كوفه مى‏آيد و سواران خود را در آنجا جاى گزين ميكند و اسيرها را نزد او مى‏آورند و در همان موقع به او خبر ميدهند كه مهدى عليه السّلام در مكه ظهور كرده آنگاه صخرى گروهى را از كوفه بسوى او ميفرستد كه زلزله آنها را فرا گرفته در زمين فرو ميروند. (2) (باب هشتاد و سوم:) ابن حنفيه ميگويد: خروج بيرق سياه از خراسان و سعيد بن صالح و خروج مهدى عليه السّلام و تقديم امر بآن حضرت در مدت هفتاد و دو روز خواهد بود.

 [خروج سفيانى و مهدى عليه السلام‏]

 (3) (باب هشتاد و چهارم:) ابو قبيل ميگويد: مردى از بنى هاشم مالك خلافت مى‏شود و بنى اميه را جز عده كمى ميكشد و غير از آنها كسى را نمى‏كشد آنگاه مردى از بنى اميه خروج ميكند و بشماره هر مردى كه (از بنى اميه كشته شده) دو مرد ميكشد تا اينكه غير از زنها كسى باقى نميماند، بعد از آن مهدى عليه السّلام خروج ميكند.

 [در شام سر و صدائى از طرف بيداء بپا مى‏شود]

 (4) (باب هشتاد و پنجم:) تبيع ميگويد: موقعى كه سر و صدائى از طرف بيابان شام بلند شود نه بيابانى خواهد بود و نه سفيانى. ليث ميگويد: اين سر و صدا بطبريه بپا مى‏شود و (اهل) خيمه را بيدار كرده پر و بالهائى ريشه كن مى‏شود، اين است حال (مردم) و آن شب طبريه.

                        فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 33

 (1) (باب هشتاد و ششم:) أرطاة ميگويد: در زمان سفيانى دوم صداى شديدى بلند مى‏شود كه هر گروهى گمان ميكنند: چيزى كه نزديك آنها است خراب شد. (2) (باب هشتاد و هفتم:) يزيد بن ابى حبيب از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود:

خروج سفيانى بعد از سى و سه است، ابن لهيعه از ابن عباس روايت كرده كه گفت: اگر خروج سفيانى در سال (37) باشد سلطنت او (28) ماه خواهد بود و اگر خروج سفيانى در سال (39) باشد سلطنت او (9) ماه ادامه دارد.

 [سفيانى كه داخل مصر مى‏شود]

 (3) (باب هشتاد و هشتم:) حذيفه ميگويد: وقتى كه سفيانى در زمين مصر وارد شد مدت چهار ماه در آن زمين اقامت ميكند و اهل مصر را ميكشد و اسير ميكند، در آن روز است كه كار زنان، گريه خواهد شد زنى براى عورت خود گريه ميكند و زنى براى فرزندان خود ميگريد و زنى بعد از عزت براى دليلى خويشتن اشك ميريزد و زنى از براى شوقى كه بقبر دارد گريه ميكند. (4) (باب هشتاد و نهم:) كعب ميگويد: مصر منفور مى‏شود آن طور كه بصره منفور شد. (5) (باب نودم:) عبيدة بن عمير گويد: در مجلسى كه على عليه السّلام، عمر، ابن مسعود ابن عباس و عده‏اى از اصحاب رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله حضور داشتند راجع به تفسير (حمعسق) از حذيفه پرسيده شد؟ حذيفه گفت: (ع) عذاب (س) قحطى و خشك سالى (ق) گروهى هستند در آخر الزمان.

فتنه و آشوبهاى آخر الزمان    متن    37    صفت بيرقهاى سياه و كوچكى كه از مشق مى‏آيند .....  ص : 36

عمر گفت: آنها چه كسانى هستند؟ گفت: از بنى عباسند در شهرى كه آن را (زوراء) ميگويند كه جنگ بزرگى در آن اتفاق مى‏افتد و قيامت بر آنها قيام ميكند.

ابن عباس گفت: اين طور نيست كه تو ميگوئى بلكه (ق) بزمين فرو رفتن است، عمر به حذيفه گفت: تو خوب تفسير كردى و ابن عباس خوب معنا كرد. اين قول براى عده‏اى ناگوار شد تا اينكه عمر و عده‏اى از اصحاب رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله آن را پس گرفتند. (1) ابان بن وليد از ابن عباس شنيد كه ميگفت: سفيانى و فلانى خروج ميكنند و بحدى جنگ ميكنند كه شكم زنها شكافته مى‏شود و اطفال در ديگهاى جوشيده ميشوند. (2) كعب ميگويد: زنان بنى عباس را اسير ميكنند و آنها را بدهات دمشق ميبرند. (3) (باب نود و يكم:) جراح گويد: سفيانى داخل كوفه خواهد شد و سه روز اهل كوفه را اسير ميكند و شصت هزار از اهل كوفه را خواهد كشت و (18) شب در كوفه اقامت مينمايد كه اموال آنها را تقسيم كند، تا اينكه بيرقهاى سياهى (براى اخذ بيعت) بسوى مهدى عليه السّلام روانه ميكند.

 [بيرقهاى سياهى كه از مهدى عليه السلام است‏]

 (4) (باب نود و دوم:) محمّد بن حنفيه ميگويد: بيرق سياهى از بنى عباس خروج ميكند آنگاه از خراسان بيرقهاى سياهى خروج ميكنند كه كلاه (صاحب) آنها سياه و لباسشان سفيد خواهد بود. جلو آنها مردى از (بنى) تميم است كه آن را

                        فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 35

شعيب بن صالح يا صالح بن شعيب ميگويند، اصحاب سفيانى را شكست ميدهد تا اينكه وارد بيت المقدس شود و سلطنت آن را براى مهدى عليه السّلام مسخر نمايد و سيصد نفر از شام بسوى او حاضر خواهند شد. بين خروج آن و بين اينكه تسليم امر مهدى عليه السّلام شود هفتاد و دو ماه خواهد بود.

 [يارى كردن مهدى عليه السلام آنهائى را كه از خراسان خروج مى‏كنند]

 (1) (باب نود و سوم:) عبد اللَّه گويد: در آن موقعى كه ما، در حضور رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بوديم جوانى از بنى هاشم آمد و رنگ آن حضرت تغيير كرد، گفتند:

يا رسول اللَّه چه شده كه ما هميشه در صورت شما اثر ناراحتى ميبينيم؟! فرمود: ما اهل بيتى هستيم كه خدا آخرت را براى ما خواسته است و اين اهل بيت من بعد از من دچار بلاء شده و (از حقوق خود) محروم خواهند شد تا اينكه عده‏اى كه بيرقهاى سياهى دارند از طرف مشرق مى‏آيند و دو مرتبه يا سه مرتبه حق خود را طلب ميكنند و حق را بآنها نميدهند تا اينكه جنگ كنند و غالب شوند، آنگاه حق آن‏ها را بآنها ميدهند ولى قبول نميكنند و حق را بمردى از اهل بيت من رد ميكنند و او زمين را پر از عدل ميكند بعد از آنكه از ظلم پر شده باشد هر كدام از شما آن را درك كرديد بايد خود را بآن برسانيد و لو اينكه با دست و سينه خود از روى برف برويد زيرا كه او مهدى عليه السّلام است. (2) (باب نود و چهارم:) ثوبان ميگويد: موقعى كه ديديد بيرق‏هاى سياه از طرف خراسان خارج شدند خود را بآنها برسانيد و لو اينكه با دست و سينه از روى برف برويد چون كه مهدى خليفه خدا در ميان آنها است.

                        فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 36

 (1) (باب نود و پنجم:) حسن گويد: مرد كوسه گندم گون و متوسط القامتى كه شعيب ابن صالح نام دارد و غلام بنى تميم است با چهار هزار نفر كه لباسشان سفيد، بيرقهاشان سياه است از شهر رى خروج ميكند، او مقدمه (خروج) مهدى عليه السّلام است، با كسى ملاقات نميكند مگر اينكه آن را خواهد كشت.

 [لواء مهدى عليه السلام با شعيب بن صالح است‏]

 (2) (باب نود و ششم:) عمّار بن ياسر ميگويد: شعيب بن صالح زير لواى مهدى عليه السّلام خواهد بود.

 [صفت جوانى از بنى هاشم‏]

 (3) (باب نود و هفتم:) جابر از حضرت امام محمّد باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: جوانى از بنى هاشم كه خالى در كف دست راست خود دارد با بيرقهاى سياهى از طرف خراسان خروج ميكند كه شعيب بن صالح در جلو او خواهد بود و با اصحاب سفيانى جنگ كرده آن‏ها را شكست ميدهد. (4) (باب نود و هشتم:) سفيان كلبى ميگويد: تازه جوانى چهره زرد با ياران قليلى با لواى مهدى عليه السّلام خروج ميكند كه اگر با كوه‏ها بجنگد آنها را خراب ميكند تا اينكه وارد بيت المقدس مى‏شود.




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





لینک ثابت

تمامی حقوق مادی و معنوی " مباحث آخرالزمان " برای " شهاب الدین میهن پرست " محفوظ می باشد!
طـرّاح قـالـب: شــیــعــه تـم